دلم گرفته...


√✖كلبـــهـ ناگفتـــــــ ـه هاي من و تـــــ❤ـو √✖

нσмɛ / ɛ-мαιℓ / мσиα / Ƥяσғιℓɛ





خـسـتـه‌تـر از آنـم
کـه لـيـوانـي چـاي
آرامـَم کـنـد
آغـوش ِ گـرم ِ تـو را مـي‌خـواهـم
در جـنـگـلـي نـاشـنـاس
وقـتـي کـه آسـمـان
از لا‌بـه‌لاي شـاخـه‌هـا
سـرک مـي‌کـشـد . .

 


نه شب چَره مي خواهم
نه گپ و ناردانه
فقط، يلــداترين بوسه از لب هايت!

 

آرامــــش يعنـــي ؛
هر وقت قهر کردي ،
مطمئن باشي بجز تو ، هيچکس جاتو نميگيره

 

كـاش آدمـا
مثل ِ فـايل هاي ‌تو اينـترنـت بودن!
هـركـي رو خـوشت مي اومد
ميتـونستـي دانلود كـني واسـه خودت

 

مــُـرغ عـشــق ؛ فَخــر نَفروش ...
معشــوق تـو هم بـه لُطفِ قفس است کـه
وَفـــادار مـــانده ...!!!

 



ساعت ها از لحظه آخره با هم بودنمون گذشته
اما من انگار تو اون لحظه متوقف شدم...

 

خيلي دوستت دارم
اما نمي دونم "خيلي "رو چه جوري بنويسم
که خيلــــــــــــــــــــــي خونده بشه ؟!!!؟



MaRyAm | شنبه 13 خرداد 1391 | 6:55 بعد از ظهر |


Ɖɛƨιɢиɛя